دلــــم به حال “مــا” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم . . .
.
.
.
کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
.
.
.
جمله “بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …
من بی تو هنوز زنده ام ،
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد !
.
.
.
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم …
.
.
.
از اینکه به اطاقم بیایی و در را باز کنی
هراس ندارم
فقط
قبل از آمدن تماس بگیر
شاید کمی پیر شده باشم
.
.
.
نبودنت چه فصلی از سال است
که هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟
.
.
.
بعد رفتنت نمیدانم
سیگارها کوچک شده اند
یا کام های من سنگین تر…!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
از کدوم بخش خوشتون اومد؟
آمار سایت