زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن
……………
دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان
……………
سخت گذشت بر من تا فهمیدم هیچکس با هیچکس فرق ندارد …
……………
چه زیبا رفتم از دنیا
چقدر آروم، چقدر تنها
چقدر پرواز زیبا بود
مثل یک لحظه رویا بود
چقدر دستای من لرزید
چقدر از تیغ تیز ترسید
ولی من مرد ترس بودم
شجاعت رو بلد بودم
من از دنیا گذشت کردم
خدا وند رو بغل کردم
…………….
بقیه در ادامه مطلب
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن
……………
دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان
……………
سخت گذشت بر من تا فهمیدم هیچکس با هیچکس فرق ندارد …
……………
چه زیبا رفتم از دنیا
چقدر آروم، چقدر تنها
چقدر پرواز زیبا بود
مثل یک لحظه رویا بود
چقدر دستای من لرزید
چقدر از تیغ تیز ترسید
ولی من مرد ترس بودم
شجاعت رو بلد بودم
من از دنیا گذشت کردم
خدا وند رو بغل کردم
…………….
بقیه در ادامه مطلب
…………….
خدایا این روزا اشکام طعنه میزند به باران رحمتت
…………….
چه دمدمی مزاج شده احساسم
گاهی آرام…
گاهی بارانی…
چه بی ثباتم بی تو.
…………….
تنهایی ریشه تمامی گناهان و درد هاست ؛
چوپان را ” تنهایی” دروغگو کرد !
…………….
ســکـوت ,حاصل جمع فــریـاد هـای مـن اسـت
…………….
او راحت از مَن گذشتــــــــ
اگر خــــــــــــــدا هَم از او راحت بگـــــــذرد
قیـــــــامـــــــت را ‘ مَن ‘ بــپـــا میکنـــــــم…
…………….
گاهی اوقات دلم می خواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم…
شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری کردند…!
…………….
چــقــدر مــتــفــاوتـــنــد ادمــهــا . . .
عــشــق بــرایِ یــکــی دلــگــرمــی ،
و بــرایِ دیــگــری ســرگــرمــی . . . !
……………..
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی … پیرمیشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمی شی … می بری
از یه جایی به بعد دیگه تکراری نیستی … زیادی ئی
………………
چه تلخ است ….
علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
و
خاطره ای که درد شود…..
……………….
زخم ها خوب میشوند
غم ها فراموش میشوند
شب ها روز میشوند
درد ها آرام میشوند
اما
درد بی دردیست که
علاجش آتش است
………………..
من خیلی وقته بیخیال این زندگی شدم رفیق …
تو سفت بگیرش !
آخرش میشی یکی مثل من
………………..
چشم سفید نیستم …
اما چشمم سفید شد . . .
به در !
به روز ! !
به شب ! ! !
………………..
اونی که رفت رفته دیگه !
فقط نمی دونم این خیالات مبهم را باور کنم یا خاک ؟
البته خاک!
چون در آخر مشتی خاک است نصیبمان !
…………………
ﻣــﻬـــﻢ ﻧــﯿـــﺴـــﺖ ﭼـــﻘـــﺪﺭ
ﺑـــﺎﻻﯾــــﯽ
.
.
.
.
ﻣـــﻬـــﻢ ﺍﯾـــﻨـــﻪ ﺍﻭﻥ ﺑــــﺎﻻ
ﻻﺷــــﺨــــﻮﺭﯼ ﯾــــﺎ
ﺷـــــﺎﻫــــﯿــــﻦ
………………..
به حرمـــــت نان و نمکی که با هم خوردیم
نــــــــان را تو ببر
که راهـــــــــت بلند است و طاقتــــــــــت کوتاه!
نمــــــــــک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم همیشــــــــــه تازه بمانـــــــد!!!
………………..
فرض کن به عکاس بگویم تارهای سپید را سیاه کند و چین و چروک ها را ماستمالی و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد !
ولی باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .
………………..
یه وقــــتایی که دلت گـرفته..
بغض داری..
آروم نـیستی !
دلت بـــراش تـنگ شده..
حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری !
… به یــاد لحظه ای بیوفت کـه :
اون هــمه ی بی قـراری هــایِ تـو رو دیـــد..
امـّـا ؛
چـشمـاشـو بست و رفــت !
…………………
کــســـی کــه رفـــتــه
اگـــه هـــم بـــرگـــرده
یـــادت باشه * راه رفـــتــــــنُ * یـــاد گــرفــتــه .
………………….
فکر تنهایی نباش!
تنهایی خودش تنهاست.
تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست
…………………..
آدم خوب قصه های من …
دلتنگت شده ام …
حجمش را میخواهی ؟!
خـــدا را تصور کن ! ..
……………………
بهونه برای گریه کردن زیاده . . .
اما …
امان از گریه های بی بهونه …
……………………
دلم بهانه ات را می گیرد …
چقدر امروز حس می کنم نبودنت را …
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :
” جانم؟ …. مرا صدا کردی؟! ”
……………………..
نمی خوادت …. ؟ ! نخواد … !
خودتو خراب نکن
خواهش می کنم ازت رهاش کن !
عشق دو طرفه یه چیز دیگه س دوست من … !!!…
…………………….
مثل همیشه برای تو می نویسم …
تو به نیت هرکه میخواهی بخوان .
………………………
همه میگن طاقت بیار …
اما هیشکی نمی گه از کجا .
………………………
وقتی رفت خواهی گریست ،
با هر آهنگ ، با هر خاطره ،
برای خودت برای اون ،برای هر چیزی .
عقلت هم که اومد سر جاش برای زمانی
که از دست دادی خواهی گریست …
……………………..
می دانم خیلی غلط می کند … ،
ولی چه کنم … ؟!
دل َم تو را می خواهد …
……………………..
چشمانم را باز می کنم
” او ” نیست
و این بی رحمانه ترین اتفاق” هر روز” من است.
……………………..
گاهی دلتنگیها زیر نقاب سکوت پنهان میشوند ….
باز هم بیصدا دلتنگم……
……………………..
تازگیا سرده نگات
دیگه نمیلرزه صدات
برقی که دنبالش بودم
رفته دیگه از تو چشات